ماه شوم_قسمت سی و یک

عشق یک خون آشام

یک نفس خون آشام ....

دست آدام بر روی شانه ام خورد و من را از آن حال در آورد،

گفت:مارتین با توِ!به مارتین نگاه کردم با همان چشمان سرد همیشگی

و با لحنی نگران مانند گفت:حالت خوبه آتریسا؟سرم را به معنی آره تکان دادم

گفت:مطمئنی چون انگار با ما نبودی می خوای کمی استراحت کنی!من هم که

از خدایم بود کمی به این چیز هایی که به یاد آورده بودم فکر کنم گفتم:آره بهتره کمی

استراحت کنم این طوری کمی آرام میشوم!سرش را تکان داد و گفت:باشد برو!سرم را

تکان دادم و به طرف پله ها سرازیر شدم،آن خاطره ها چه بود؟یاد حرف های مارتین

افتادم آن ها حافظه ی تو رو پاک کردن که بتونن از تو استفاده کنن!

این خاطره پاک کردنش چه سودی برایشان داشت!

***

مارتین به نیکولاس نگاهی کرد و گفت:با من بیا!و به طرف اتاق کتاب خانه رفت

نیکولاس با بی حوصلگی از جایش بلند شد و پشت سر پدر یا بیشتر رئیسش رفت!

آدام دستش را به طرف گردنش برد و علامت مرگ را در آورد که باعث شد لبخندی کوتاه

روی لب های همه به جز نیکولاس بیاید !نیکولاس مثل همیشه به سردی همه نگاه کرد

و به طرف اتاق رفت او فقط باید جلوی آن دخترک آدم خوبه جلوه میکرد

نه بقیه!مارتین به پنجره ی اتاق نگاه میکرد و ابروهایش را به خاطر

تابش نور افتاب در هم رفته بود!نیکولاس مثل همیشه با بیخیالی و سردی به او نگاه میکرد!

مارتین گفت:داری چه غلطی میکنی؟نیکولاس گفت:

همون غلط همیشگی پدر کار خاص دیگه ای به اون برنامه ی لعنتیم اضافه نشده !

مارتین پوذخندی معنی دار زد و گفت:واقعا؟پس چرا امروز این دختره این طوری بود؟

کلاوس شانه هایش بالا انداخت:من از کجا بدونم مگر هر اتفاقی میفته تقصیر منه؟

مارتین گفت:به من دروغ نگو پسر من تو رو از خودتم بیشتر میشناسم ،تمام کار هایی

را که میشناختم به تو یاد دادم پس همه چیز را میدونم!حالا بگو داری چه غلطی میکنی؟

نیکولاس پوذخندی زد،او به همین راحتی کوتاه نمی اومد،اگر کاری که می خواست انجام بدهد

را به این مرد میگفت هیچ وقت نمیزاشت انجام بدهد مارتین همه چیز را برای خودش

می خواست ولی نیکولاس هم این خود خواهی را از پدرش به ارث برده بود!

گفت:من هیچ غلط خاصی که به درد این سوال شما باشه نمیکنم!

خودتون رو خسته نکنید چون به جایی نمیرسید!

مارتین برگشت و با سردی همیشگی نگاهش کرد و گفت:

هر جور راحتی ولی اگر اتفاقی بعدها افتاد مطمئن باش همین جوری

خون سرد نمیمونم نیکولاس بدون حرف دیگه از آن اتاق لعنتی خارج شد و به طرف جنگل دوید

ادامه دارد......


نظرات شما عزیزان:

...
ساعت19:13---9 اسفند 1393
ممنونمممممممممممممم
پاسخ: خواهش :-) ^-__-^


Vampire girl
ساعت2:44---30 بهمن 1393
من که نمیتونم اهنگو بشنوم یعنی اسپیکرام خرابه ولی از من بپرسی اهنگ خارجی رو بیشتر دوست دارم ولی در کل برای وب از اهنگای بی کلام استفاده کنی بهتره چون ادم موقع خوندن مطلب نصف مغزش تو مطلبه نصف دیگه توی متن اهنگ
راستی این فصل چرا انقدر کوتاه بود؟
پاسخ: باش بازم رسیدم عوض میکنم ^___^ که زودتر بتونم قسمت بعد رو بزارم :ی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: ماه شوم,
نوشته شده درچهار شنبه 29 بهمن 1393ساعت 19:37توسطaytena|


آخرين مطالب

Design By : Rihanna